ملودی عشق پارت ۳۸

ملودی عشق پارت ۳۸
امپراطور درحالی ک دست ملکه رو بین دستاش گرفته بود به چهرش خیره شده بود به تکون ریزی ک ملکه خورد سریع دکتر رو خبر کرد
ملکه اروم چشم هاش رو باز کرد
&خوبی؟؟؟؟
ملکه سر تکون داد و لبخندی زد
ذکتر:خوشبختانه حالشون خوبه و مشکلی تم ندارند
&ممنون!
دکتر بعد از تعظیم کوتاهی از اتاق خارج شد
&چیزی نمیخای؟
+میشه بچمو ببینم؟
&میگم بییارندش
&یه پسره
+😃😃😃
یکم استراحت کن میرم ببینم میتونم بیارمش!
+باشه!
شرطا👇👇
لایکا ۴۰
کامنتا ۱۰۰
دیدگاه ها (۰)

ملودی عشق پارت ۳۹

ملودی عشق پارت ۴۰ (آخر)

ملودی عشق پارت ۳۷

ملودی عشق پارت ۳۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط